پایان شور
ژوزه ساراماگو میگه همه چیزهای از دست رفته یک روزی برمیگردن، اما درست وقتی یاد میگیریم چطور بدون اونها زندگی کنیم. خیلی دوست دارم بیشتر بنویسم، اما این وبلاگ با اسم خودمه و نمیشه خیلی بروز بدم. از طرفی همه اکانتهام (تلگرام، اینستاگرام، واتساپ، توییتر، ماستادون، ردیت) رو پاک کردم و علنا هیچ جایی برای نوشتن به اسم مستعار ندارم. دو دهه پیش (سال ۱۳۸۳) وبلاگی داشتم تو بلاگفا به اسم بازتاب (reflection) که البته نشأت گرفته از آهنگی توی آلبوم Lateralus گروه Tool بود که ناشناس عکس و نوشتههام رو میذاشتم. هیچوقت هم (شاید به دلیل درونگرایی یا غرور احمقانه) نمیرفتم تو وبلاگهای دیگه کامنت بذارم که به وبلاگ من سر بزنید و فلان. و خب مثل همیشه مخاطبش فقط خودم بودم. دور دارم میشم از حرف اصلی. امروز دوباره یاد گرفتم بدون یه سری چیزها زندگی کنم. آخرین شور و ذوق من هم به پایان رسید. تنهایی، قسمت گریز ناپذیر زندگی منه. ولی خب چارهای هم نیست و من بلدمش متأسفانه. تنهایی سفر رفتن، تنهایی غذا درست کردن، تنهایی فیلم دیدن، تنهایی آبجو خوردن، تنهایی ساز زدن و موسیقی گوش کردن، تنهایی مُردن. به قول لِمی درسته که به دنیا اومدم که ببازم، ولی زندگی میکنم تا ببرم. پس Let’s embrace the moment.
پینوشت: خیلی عجیبه که این صفحه هر روز دیده میشه، بر خلاف صفحههای دیگه…